مانند هر مالک محصول همهی ما به طور کلی درگیر ایدههایمان هستیم. برای من معمولاً یک وسوسهی مداوم وجود دارد که آن را با دوستان و خانواده به اشتراک بگذارم و در چنین موقعیتهایی دقیقاً به این صورت خواهد بود که به محض خطور کردن ایده به ذهنم، هجوم آدرنالین مرا به سمت نزدیکترین تخته وایت برد یا ورق کاغذ میبرد و طرحی که در ذهن دارم را پیاده میکنم. این کار را به این دلیل انجام میدهم که بخشی از تفکراتم محو نشوند. وقتی که خطخطیهایم تمام میشود، فوراً با دوستانم تماس میگیرم. مدتهای به طور نامفهوم دربارهی آن ایده صحبت میکنم و دوستانم، همانطور که قابل حدس است، دهانشان باز میماند. البته نه به خاطر شگفتزدگی از ایدهی عجیب و نوآورانهی من، بلکه به این دلیل که حتی یک کلمه هم از کلماتی که سرهم کردهام را متوجه نشدهاند. سپس سوالاتی به وجود میآید که مشخص میکند آنها چیزی از صحبتهای من نفهمیدهاند، توضیحاتم را دوباره تکرار میکنم، و یک بار دیگر… و سپس لحظهی «آهاااااا، متوجه شدم» فرا میرسد. اما بهتر است روراست باشیم، آنها حقیقت را نمیگویند.زمانی که از ایدهام کاملاً مطمئن میشوم، با پرداختن به جزئیات طرحها پیش میروم، طرحهای دیجیتال میسازم و با این امید که کاربر پسند و قابل درک شوند، اقدام به نمونهسازی میکنم. اکثر اوقات متوجه میشوم که ایده در امتداد مسیر درستی قرار ندارد، که بسیار ناامید کننده است. آیا به چنین وضعیتی دچار شدهاید؟ (حدس میزنم پاسخ مثبت باشد، چون این یک امر طبیعی است).
یک راه حل کم دردسر و اقتصادیتر برای همهی این موقعیتها وجود دارد و دقیقاً همان کاری است که در حال حاضر انجام میدهم.
حتی اکنون هم مثل گذشته از ورقهای کاغذ یا نزدیکترین دستمال کاغذی استفاده میکنم و ایدههایم را مبتنی بر منطقتفکر طراحی بر آنها پیاده میکنم اما دیگر فوراً با دوستانم تماس نمیگیرم. کمی درنگ میکنم و سعی میکنم جزئیات بیشتری به طرحهایم اضافه کنم. سپس پنج دقیقهی دیگر برای نمونهسازی طرحهای ناقصم در CanvasFlip وقت میگذارم. همینکه نمونهسازی تمام شد، روی نمونهی اولیهی خود متمرکز میشوم و متناظر با آن استدلالهایی را که پشت طرحهایم دارم، مینویسم.این کارهای جانبی نهایتاً ۲۰ دقیقه وقت اضافه میگیرد، اما گام بلندی برای جلوگیری از وقوع شرایطی که در پردهی اول شرح داده شد، خواهد بود. شاید بخواهید جزئیات بیشتری به طرحها و نمونهسازی در طول پروسه تفکر طراحی اضافهکنید. شاید با این وجود، ۴۵ دقیقه وقت بیشتری صرف خواهد شد و به نظر من در نهایت ارزشش را دارد. گذاشتن یک ساعت و نیم وقت اضافه برای تفکر طراحی جزئیات ابتدایی و نمونهسازی، کمک میکند تا یک ارائهی تمام و کمال داشته باشید.
روز بعد، با ذهنیتی تازه، با دوستان و همکارانم تمام میگیرم و نمونهی اولیه را با آنها به اشتراک میگذارم. در پایان این نمایش، هرکسی مفهوم و روشی که قرار است اجرا شود را درک خواهد کرد. وقتی که بتوانند شخصاً با نمونه اولیه آشنا شوند، بخشهایی از ایده را خواهند فهمید که در ارائه ممکن است به چشم نیاید. حالا که آنها به طور کامل مفهوم ایده را درک کردهاند، پیرامون طرحها نظر میدهند. با CanvasFlip نظر دادن دربارهی طرح به آسانی چند ضربه با انگشت و تایپ کردن بازخورد است.کار کردن دوباره روی طرحها، آنها را مناسبتر و مبتنی بر بازخورد میکند. به همین دلیل هیچ بازخوردی را از دست نمیدهم. مشکل برخی دیگر از روشهای گرفتن بازخورد، مثل گفتگوی شفاهی، ایمیل، پیامهای واتسآپ و غیره، این است که تعدادی از آنها گاهی به طریقی ناپدید میشوند.
اجرای یک ایده به بیش از یک شخص یا یک تیم نیاز دارد و تکمیل یک ایده ملزم به همکاری همهی تیمها به ویژه در طول تفکر طراحی می باشد، بنابراین زمانی که من و دوستانم به این باور رسیدیم که باید ایده را پیش ببریم، یک پیام برای سرپرستهای هر تیم ارسال میکنم.
وقتی که ایدهام ذینفعان و سایر تیمها را تحت تاثیر قرار داد، یک گام به جلو میروم و یک نمونهی آزمایشی با جزئیات نسبتاً بیشتر در نرمافزار Balsamiq ایجاد میکنم. در حال حاضر CanvasFlip با نرمافزار Balsamiq همگام شده است و انتقال نمونهی آزمایشی به CanvasFlip به منظور نمونهسازی بسیار آسانتر است.با آماده شدن نمونهسازی آزمایشی، همکاران از تیمهای دیگر را به پروژهی CanvasFlip دعوت میکنم تا یک جلسهی بحث حضوری دربارهی طرحها داشته باشیم. حالا که زمان زیادی برای تفکر طراحی، تغییر و اصلاح طرحهایم هدر ندادهام، نسخههایی از طرحها را که بر اساس بازخوردهای مدیران، همتیمیها و همکاران، ایجاد شده، نگه میدارم.
با وجود همهی نسخههایی که در طول تفکر طراحی ایجاد شده، هر پیشنهادی تا زمانی که سنجیده نشود، بهترین است. در این مرحله از پروژه به سنجشهای کاربر نیاز دارم تا چیزی که کاربران میخواهند را به خوبی درک کنم. بنابراین CanvasFlip را باز کرده، یک لیست از ۵ تا ۱۰ کاربر ایجاد نموده و لینک نمونهی اولیه را برایشان ارسال میکنم. کارشان که با نمونهی اولیه تمام شود، تمام عملکرد کاربران را دریافت خواهم کرد. جدا از این دادهها، میتوانم مقایسه کنم که تغییر کدام طرح بیشترین تحول را ایجاد مینماید. این روش پروژه را از نظر زمانی فوقالعاده جلو میاندازد، زیرا براساس عملکرد کاربر طرحریزی دقیق صورت میگیرد. من سعی میکنم از سرگیری طرحها را روی کاغذ و یا با ابزار تصویرسازی، به انجام برسانم. این کار آسانتر است و صادقانه باید گفت که چندان تمایلی به تغییر دادن فایلهای psd یا artboard ندارم. در نتیجه نادیده گرفتن تغییرات جزئی ممکن است لازم باشد.
طرحهایی با دقت پایین برای من عالی هستند و معتقدم برای هر طراح دیگری نیز به همین صورت است. اما وقتی قصد دارید تفکر طراحی خود را با دیگران به اشتراک بگذارید، طرحهای کمدقت، چندان گیرا و انگیزشی نیستند. با وجود طرحهای با صحت و دقت بالا، کاربران میتوانند مشاهده کنند که طرحبندی، مسیریابی، دکمهها و اجزای فرم، چگونه با هم عمل میکنند، زیرا آنها اجزای اولیه نیستند. ابزارهای تصویرسازی با دقت بالا نیز این احساس را به کاربر میدهند که شما کار بیشتری برای پروژه انجام دادهاید. من طرفدار نرمافزار Sketchapp هستم و از آن برای ایجاد طرحهای با دقت بالا استفاده میکنم و از زمانی که این نرمافزار با CanvasFlip همگامسازی شده است، کار با آن برای من آسانتر شده است.این مرحله معمولاً طولانیترین گام است. بازخوردهای زیادی وجود دارد و باید مراقب بود تا بتوان با سنجشهای کاربری، اعتبار بازخوردها را تایید نموده و بر اساس آنها تغییرات را بر روی طرح ایجاد کرد. با CanvasFlip فرآیند توسعه محصول هموارتر شده و زمان کمتری میبرد. همهی نسخهها حفظ شده و سنجشهای کاربری سریعاً روی نمونهها اجرا گردیده و سپس تغییرات روی طرحها اعمال و به طور خودکار با آخرین طرح، همگام میشود.
وقتی که یک مالک محصول با همکاری تیم رابط کاربری / تجربه کاربری طرح محصول را آماده میکند، آن را به توسعه دهنده تحویل میدهد. کاری که آنها معمولاً انجام میدهند، ایجاد تعدادی فایل PNG و آمادهکردن مشخصات کلیدی محصول به همراه ملاحظات آن است که در یک پروژهی بزرگ میتواند واقعاً استرسزا باشد و طراحی یک چیدمان واسط میتواند کاملاً تغییر ایجاد کند. بیشتر طراحان زمان بیشتری را برای ایجاد مشخصات و جزئیات طراحی محصول صرف میکنند و اغلب مجبور هستند فایلهای assets را به توسعه دهنده تحویل دهند. برای بهتر شدن وضعیت، CanvasFlip اقدام به ایجاد SPECS کرده است. SPECS خروجی همهی specifications، فایلهای assets و کدهای CSS طرح را به توسعه دهنده میدهد. در واقع تنها لازم است که توسعه دهنده به CanvasFlip دعوت شود و بدون کند و کاو در طرحهای محصول به هرچیزی که نیاز دارد دست پیدا کند.
برای من تکامل و تبدیل ایده به طرح و بعد فرآیند توسعه محصول، به وسیلهی CanvasFlip بسیار هموار و ساده است و مطمئنم که اگر یکبار آن را برای پروژهی خود امتحان کنید، همین احساس را خواهید داشت. بهترین ایدهها را داشته باشید.